مقالات نیوزباکس
لابی گری یک مهارت مهم برای روابطعمومیها
در برج آبیِ خیابان زرنگار صد خانوار زندگی میکنند؛ برج سه بلوک دارد و هر بلوک یک نماینده. نمایندگان بلوکها هر پنجشنبه دور هم مینشینند و دربارۀ وضعیت واحدها، قبضها و تعمیرات انجامشده صحبت میکنند.
در بین اهالی برج آبی، ساکنان بلوک B از همه فعالترند و با حساسیت بیشتری مصوبات هیئت مدیره را دنبال میکنند تا بودجه بیشتری برای بلوکشان جذب کنند.
ساکنان بلوک B برای رسیدن به هدفشان از توانایی لابی گری استفاده میکنند.
مفهوم کلمه لابی
لابی (به انگلیسی Lobby) در ادبیات سیاسی به گروههایی میگویند که در اوضاع سیاسی کشور از راههای مختلف قانونی سعی میکنند نفوذ دیدگاه خود را افزایش دهند.
لابی به معنی راهرو است و اشاره دارد به راهروی مجالس و پارلمانها که در آن احزاب و تودهها برای دستیابی بع اهداف خود، سعی داشتند نمایندگان را متقاعد کنند.
به طور کلی، گروههایی که با نفوذ بالای خود بر مصوبات سیاسی – اجتماعی تاثیر دارند را صاحب نفوذ یا دارای لابی مینامند.
متخصصین علوم سیاسی لابی گری را یک فرآیند مشروع در نظامهای مردمسالار به رسمیت میشناسند. لابی گری میتواند صدای گروههای شهروندی، انجمنها، اتحادیهها، احزاب و سازمانها را به گوش جامعه و حکومت برساند، گره مسائل پیچیده را باز کند و قانونگذاران را برای پذیرش یک دیدگاه متقاعد کند.
«والتر میلبرات» استاد علوم سیاسی معتقد است ارتباطات را تنها وسیلهی تاثیرگذاری یا تغییر شناخت میداند و نتیجه میگیرد که لابی گری یک فرآیند ارتباطی است.
او لابیگران را افرادی با توانایی ارتباطی قوی میداند و از آنها به عنوان یک کانال ارتباطاتی بین رأیدهندگان و نمایندگان مجلس نام میبرد.
لابیگری از چه زمانی به وجود آمد؟
شکلگیری مفهوم لابی و لابی گری به ابتدای پاگیری مجلس در آمریکا برمیگردد. زمانی که مردم یا گروههای سیاسی در لابی پارلمان با نمایندگانشان جلسه میگذاشتند و دغدغهها و نگرانیهای خود دربارۀ مصوبات را پیگیری میکردند.
امروزه در بعضی کشورها موسساتی با عنوان «دفاتر لابی گری» به وجود آمدهاند که کارشان نفوذ در دولت یا افکار عمومی است تا از یک دیدگاه خاص حمایت کنند و آن را گسترش دهند.
لابی گرها از روشهای حقوقی (و گاهی دور زدن قانون) اما بر اساس مهارتها و روابط گسترده خود، به اهداف خود دست پیدا میکنند.
اما شاید بپرسید نسبت لابی گری و روابطعمومی چیست؟ جواب این است، فاصلهای نزدیک و باریک همچون یک تار مو!
چرا لابی گری در روابط عمومی مهم است؟
انجمن بینالمللی روابط عمومی بر این باور است که روابط عمومی یک فرایند مدیریت تصمیمگیری است که وظیفهاش ساختن روابط و علایق بین سازمانها و جوامع است؛ پایۀ ایجاد این روابط نیز دریافت اطلاعاتی مبتنی بر اعتماد و روشهای ارتباطات است.
بر همین اساس بسیاری از دستاندرکاران روابطعمومی، لابیگری و رایزنی را زیرمجموعه و کارکردی از روابطعمومی میدانند. مهارتی که با آن ارتباطات با نهادهای قدرت را ایجاد و حفظ میکنند.
مهارت لابی گری موثر (البته در شکل مثبت آن) به روابط عمومی کمک میکند جایگاه برند در افکار عمومی را اشاعه دهد و با مهارت خود وجهی خوبی در ذهنها برجای بگذارد.
یک روابط عمومی قدرتمند به سه سلاح دانش، بینش و اطلاعات جامع مسلح است و از این سه سلاح استفاده میکند تا دیگران را با خود همراه کند؛ تا دیگران برند را به خوبی بشناسند، باور کنند و همراهیاش کنند.
یک روابط عمومی لابی گر به فکر تحقق منفعت برای عموم مردم است و با فعالیتهای خود، علاوهبر ایجاد ارزش افزوده برای برند قدم موثری برای جامعه برمیدارد.
روابط عمومی برای تحقق مهارت لابی گری لازم است ویژگیهایی مانند مثبتاندیشی، آیندهنگری، صداقت، ارتباط موثر و هوش هیجانی را تلفیق کنند تا بتوانند تعارضات و تضادها را کاهش دهند و با هزینهی کمتری به اهداف خود دست یابند.
آنها با بهکارگیری فن مذاکره و گفتوگو و اقناعسازی، سوءتفاهمها را از میان برمیدارند تا به فهم مشترک با طرف مقابل دست پیدا کنند. نتیجهی این لابی گری میشود همافزایی و ایجاد نتیجهای که هر دو طرف در آن احساس برنده بودن میکنند.
نمونۀ یک لابی قدرتمند
صنعت استخراج معدن و همچنین تولید انرژی در استرالیا برای دههها دست به گریبانِ چالشهایی مالیاتی با دولت بوده است. این صنایع در دو دهۀ گذشته و به منظور ناکام گذاشتن پروژۀ مالیاتی دولتها سیاستهای متنوعی را به کار گرفتهاند.
در یک نمونه و در سال 2010 اقدام دولت مبنی بر اعمال مالیات بر معادن با مقاومت شدید روبهرو شد و جنگِ تبلیغاتی تمام عیاری به راه انداخت.
نخستوزیر وقت اعلام کرد که دولت مالیات سودهای بالا را تا 40 درصد افزایش خواهد داد. پیشبینی دولت استرالیا این بود که در سال اول 12 میلیارد دلار و در مجموع ده سال، بیش از 100 میلیارد دلار نصیبش شود.
اعلام این خبر مثل اعلان جنگی بود به صنعت؛ سه شرکت بزرگ استخراج معدن با یکدیگر متحد شدند و یک لابی قدرتمند شکل دادند. بودجۀ این سه شرکت بیش از کل بودجه دولت و تقریبا یک سوم کل اقتصاد استرالیا بود.
این سه شرکت با مشارکت همدیگر کمپینی در سه مرحله طراحی کردند؛ مرحلۀ اول صرفاً اکتفا به صدور بیانیههای رسانهای در محکومیت طرح دولت بود. مرحلۀ دوم شامل مجموعهای از آگهیهای تمام صفحه بود با این استدلال که بخش معدنی پیشتر مالیاتِ خود را به دولت پرداخته و طرح فعلی چیزی نیست جز یک ادعای گمراه کنند.
همین ادعا کافی بود که محبوبیت دولت از 50 درصد به زیر 39 درصد سقوط کند. ضربۀ کاری اما در مرحلۀ سوم وارد شد؛ شرکتهای معدنی با تکیه بر روابط عمومیها خود آگهیهایی را با عنوانِ «بخش معدن را قوی نگهدارید» در رسانهها منتشر کردند.
این مطالب شامل 20 صفحه آگهی در روزنامههای پرتیراژ، 8 آگهی رادیویی و 11 آگهی تلویزیونی بود. تبلیغات به طور مرتب این پیام را تکرار میکردند: «همه از مالیات صدمه خواهند دید.»
روابط عمومی ضعیف پاشنه آشیلِ لابی گری
تا به اینجای کار، پیروز جنگ تمام عیار معدن و دولت، لابیهای شرکتهای معدنی بودند. در میانۀ بازی، دولت هم سعی کرد خودی نشان دهد و بلافاصله 38.5 میلیون دلار به ضدحملۀ تبلیغاتی خود در در روزنامهها و تلویزیون اختصاص داد.
برنامههای تبلیغاتی تلویزیون مردی را در سالن سخنرانی نشان میداد که میگفت چرا مالیات برای رفاه استرالیا حیاتی است.
اما دولت در این ضد حمله شکست خورد زیرا، محتوای این تبلیغات از نظر قاعده و حرفهای بودن، برچسب ضعیف، بیمزه و موعظهگر خورد و از نظر زمانبندی پخش هم، دو به یک بازی را به آگهیهای صنعت و معدن واگذار کرد.
قدرت لابی گری و روابطعمومی کمپین شرکتهای معدنی در حدی بود که به طور مسقیم به کاهش محبوبیت نخست وزیر و در نهایت سقوط او منجر شد. پس از اینکه نخستوزیر جدید کار خود را آغاز کرد، جنگ تبلیغاتی را متوقف کرد و با طرف قدرتمند خود وارد مذاکره شد تا دربارهی تعیین مالیاتی پایینتر، به تفاهم برسند.
نتیجه گیری؛ لابی گری را دست کم نگیریم
به آغاز بحث برگردیم، ساکنان برج آبی برای حلوفصل امور ساختمان خود با هیئت مدیره چانهزنی میکنند. ابزارشان هم تنها اعضایی محدود هستند. اما در گسترۀ ملی و بینالمللی شرکتها و سازمانها با بهرهگیری از اتحادیهها، انجمنها و رسانهها جریان دلخواه خود را شکل میدهند تا به هنگام تصویب یک طرح یا گرفتن بودجه، دست بالا یا حداقل برابر را داشته باشند.
روابطعمومیها از ذات خود یعنی مدیریت تصمیمگیری استفاده کرده و با بهرهگیری از ابزارهای چانهزنی سازمان را به نتیجۀ دلخواه نزدیک خواهند کرد.
حال اگر این ابزار ضعیف باشد، نتیجهای معکوس را رقم خواهد زد؛ بنابراین نباید نقش رایزنی، مذاکره و لابی کردن در سازمان را نادیده گرفت.
نظری وجود ندارد!