” Laura Toyota” وقتی در مارس ۲۰۱۱ فروش ماشین را آغاز کرد ، همزمان پرسونال برندینگ را هم شروع کرد.
Laura Madison وبسایتی راهاندازی کرد و ۴۰۰ پست وبلاگ را به اشتراک گذاشت. بیش از ۲۰۰ فیلم ضبط و آپلود کرد و نزدیک به ۶۰۰۰ توییت ارسال کرد.
اما پس از گذشت ۳ سال از پرسونال برندینگ با عنوان “Laura Toyota” برخی از مطبوعات به شباهت نام وی با “Toyota” پروبال دادند و در نهایت Toyota از Laura Madison خواست که اگر میتواند نامش را تغییر دهد، وی هم پذیرفت؛ این اتفاق باعث شد تا او به نتایج جالب توجهی برسد.
Laura Madison درباره دستاوردهای این تغییرات میگوید:
بعد از تغییر نام، نوبت به تغییر دامنه سایت Laura و تغییر نام تمام شبکههای اجتماعی او رسید!
به صندلی تکیه داده و نا امید بودم. آیا فالوورهایم را از دست میدهم؟ آیا آنها میدانند چگونه من را پیدا کنند؟ آیا توان و انرژی بازسازی محبوبیتم را دارم؟
در این میان اتفاق شگفتانگیزی برایم افتاد. فالوورهای من بیشتر از آنکه با عبارت “Toyota” مرا بشناسند، با من و چهرهام آشنا بودند.
دکتر Susan Weinschenk میگوید: “انسانها با بخش خاصی از مغز که هدف آن تنها تشخیص چهره است، متولد می شوند.”
این ناحیه در نزدیکی مرکز عاطفی مغز قرار دارد و به مغز ما کمک میکند تا چهرهها را سریعتر از اشیاء شناسایی کنیم. این عکس العمل مغز در مواجهه با چهرهها کمک میکند تا ما از چهره انسان به عنوان کانونی برای مرور اطلاعات و شناخت استفاده کنیم.
تجربیات این شخصیت معروف امروزه به عنوان یکی از مهمترین راهزها در برندسازی شناخته میشود. دانستن این سه راز و عمل کردن به آن میتواند مانند سوخت برای حرکت شما باشد.
قدرت چهره انسان (از طریق تصاویر و ویدیو) در دنیای دیجیتال از متقاعدکنندهترین ابزاری است که میتواند پیام و روابط ما را بهبود بخشد. در واقع در پرسونال برندینگ نام ما در بیشتر موارد، از عوامل ثانویه به شمار میرود.
از زمانی که اولین نقاشیها در غارها کشیده شد، داستانپردازی و روایتگری هم شکل گرفت و بیش از ۲۷۰۰۰ سال است که داستانپردازی یکی از مهمترین روشهای ارتباطی ما است.
داستانگویی سازندهترین و متقاعدکنندهترین مهارتی است که میتوانیم از طریق آن با مشتریانمان ارتباط برقرار کنیم. بسیاری از برندها با داستانپردازی رشد کرده و توسعه یافتهاند.
آنها به جای اینکه درباره برندشان صحبت کنند، درباره مشتریانشان حرف زدند و خود را به عنوان “همکار” یا “کمککننده” معرفی کردند نه یک فروشنده!
برندینگ درست، زمانی صورت میگیرد که برای مردم داستانی را تعریف کنیم و آنها با ما همراه شوند.
بدون در نظر گرفتن موانع احتمالی، اگر برای مخاطب ارزشی را ایجاد کنید، اگر فالوورهای شما داستانتان را باور داشته و خواستار شنیدن آن باشند، با شما همراه میشوند!
کسب حمایت اجتماعی یکی از بهترین گزینهها برای غلبه بر استرس و از مهمترین عوامل سلامت روانی و عاطفی است.
یک شبکه یا باشگاه از مشتریان و مخاطبان داشته باشید. آنها برای شما امکانات متفاوتی را فراهم میکنند؛ منبعی برای دریافت حمایت و انرژی مثبت، انتشار و گسترش پیامهای تبلیغاتی شما و ….
بنابراین شروع کنید و تمام تلاشتان را برای برقراری ارتباط با دیگران به کار بگیرید. اینکار به رشد و دیده شدن شما و در نتیجه پرسونال برندینگ کمک میکنند.
نگران نباشید، اینکار اصلاً سخت نیست. به اطرافتان نگاه کنید، مخاطبان شما، خودشان اعلام حضور میکنند.
افرادی را که میتوانند به شما انرژی مثبت بدهند و از شما پشتیبانی کنند را بشناسید و با آنها ارتباط برقرار کنید. این افراد بسیار ارزشمند هستند.
اما در این میان با توجه به گسترش روزافزون رسانههای جمعی و اقبال این رسانهها در بین مردم، شبکههای اجتماعی به یکی ابزارهای کاربردی در پرسونال برندینگ تبدیل شدهاند.
انتخاب مناسب شبکههای اجتماعی، حضور مستمر و … از مواردی است که توسط فعالان این حوزه توصیه میشود.
اما واقعیت این است که صرف حضور و فعالیت در شبکههای اجتماعی نمیتواند به یک برندینگ موفق بیانجامد. مسلماً باید این فعالیتها مورد ارزیابی قرار گرفته، تحلیل و بازنگری شود.
امروزه با این رویکرد ابزار شنیدن شبکههای اجتماعی پا به عرصه ظهور گذاشتهاند که فعالیتهای پرسونال برندینگ در شبکههای اجتماعی را کامل میکنند.